شاید شما هم مثل من کارتان گیر دکترها و بیمارستان ها افتاده. وقتی که یکی از اعضای خانواده ات در وضعیت خوبی نیست و می خواهی برای او نوبت بگیری ولی نمی شود. دستت به هیچ جا بند نیست. هیچ کسی درست جوابت را نمی دهد. به مطب زنگ می زنی می گوید نوبت ندارد. می گویی مریض دکتری و پرونده داری می گوید به من ربطی ندارد ما نوبت نداریم. التماس می کنی می گوید نمی شود. من مفت نمی خواهم ویزیت شوم. می خواهم پول ویزیت بدهم. بیمه هم ویزیتم را بر نمی گرداند. دارو هم قرار است بخرم. من فقط نوبت می خواهم. دردم این است. اضطراری هم است. وگرنه صبر می کردم. می خواهی فریاد بزنی. می خواهی از همان پشت گوشی یقه اش را بگیری بگویی حالا من تا سه ماه دیگر چه خاکی بر سرم بریزیم. موردم اضطراری است وگرنه به تو زنگ نمی زنم. جواب نمی دهد. و گوشی را قطع می کند. به بیمارستان زنگ می زنی تو را هدایت می کند به گرفتن نوبت آنلاین. آنلاین هم همان است سه ماه دیگر نوبت می دهد. دوباره به بیمارستان زنگ می زنی می گوید نمی شود. نوبت نداریم. می گویم بابا رحم کن بیمار ما، بیمار دکتر است، مورد اضطراری است. می گوید باید ساعت 7 صبح اینجا باشی نوبت بگیری. می گویم نمی شود که ما شهرستانیم. الان هم که بخاطر این کرونای لعنتی امکان تردد نیست باید با اتوبوس بیاییم هفت نمی رسیم. می گوید من نمی دانم. می گویم وضعیت بیمار خوب نیست. بغضم می گیرد وسطش است. تو دلم می گویم بی انصاف. او هم گوشی را قطع می کند.

دلم می گیرد. از همه تان دلم می گیرد. شاید تو جای من بودی. شاید تو بیمار بودی و من منشی و من دکتر. شاید تو جای من شدی. تو بیمار شدی و گیر یکی مثل خودت افتادی. کاش جایی بود. ولی من ول کن نیستم. شده پیاده بیایم به تو  اعتراض می کنم. ولی چه بد که کارم لنگ تو است و شاید مجبور شوم خفه شوم.